ما تو فامیلمون یک خانومی داریم که ... که ... که نمیدونم لطف داره یا کم لطفه ...
هر وقت دور هم جمع میشیم و وقت اظهار نظر میشه میگه از تو که نباید نظر پرسید، آدم رو دپرس میکنی. البته بهش حق میدم. چون همیشه سعی کردم صادقانه بهش نظر بدم و گاها باهاش موافق نبودم، همیشه از من تائید نگرفته. ولی نمیدونم چرا همیشه اول از همه از من نظر میخواد! شاید اینجوری میگه که یک کم هم الکی ازش تعریف کنم.
من تو خانواده ای بزرگ شدم (تربیت شدم) که به فرزندانشون یاد میدن صادق باشند و برای تمامیت خودشون ارزش قائل بشن. من هم از اونجایی که سعی میکنم هر چیزی رو خوب یاد بگیرم (یا انجام ندم یا درست وکامل انجام بدم) یه خورده زیادی رک تشریف دارم.
همه اینها رو گفتم که برم سر اصل ماجرائی که امروز اتفاق افتاد. خیلی جالب بود. و خیلی مفید، چون خیلی چیز ها یاد گرفتم. رک گوئی من باعث شد خیلی از دوستان خودشون رو نشون بدن، خیلی ها سلائقشون شناخته بشه، دوست عزیزم (رز) هم اولش خوشحال بشه هم آخرش کلی ناراحت بشه هم بعدش راضی بشه. نمیدونم چی داره فکر میکنه، با این که امروز دیدمش و کلی حرف زدیم و هر کدوم عقایدمون رو مطرح کردیم و دلایل عملکردمون رو به دیگری تفهیم کردیم (با کلی توضیحات مفصل) باز هم کاملا راضی نشدیم شرایط گفتگوی مفصل تر رو فراهم کردم ولی فکر نکنم باز هم تونسته باشه بار زیادی از دوشش برداشته باشه.
ولی جا هائی هم بود که من با اون موافق بودم، و همچنین جا هائی که اون با من موافق بود، مثل: چند مورد زیر:
دوست گل من (که الان دیگه لزومی به تعهدش به رابطه با من وجود نداره) در تمام این مدت با وجود این که خیلی اطلاعات خصوصیش رو در دید عموم قرار داده، ولی به من وفادار بوده و من از این بابت عمیقا ازش ممنونم.
من همیشه مثال میزنم، مثال های تند، آبدار. مثل: تو اینترنت زندگ خصوصی رو نوشتن و از انواع و اقسام افراد مختلف پیشنهاهدات گوناگون گرفتن و بی اعتنائی کردن به اون پیشنهادات مثل این میمونه که: یک خانومی خوش رو خوش اندام و بسیار وفادار به همسرش، لخت بیاد توی خیابون و حلقه ازدواجش دستش باشه و به هیچ مرد پیشنهاد دهنده ای هم توجه خاصی نکنه!
این البته نظر منه (درست یا غلط)
از ما که گذشت، این دنیای دیجیتال هم جذابیت ها و دافعه های خودش رو داره.
اول اردیبهشت میتونست روز خیلی زیبا تری باشه هم برای من هم برای رز هم برای خیلی از دوستانی که از اصل ماجرا (فارق از دلایلش) خیلی راضی نبودند و این رو میشه تو کامنت هاشون دید.
من غلط زیاد دارم (هم تو متن هم جاهای دیگه) ولی در حد خودم فکر میکنم، پس هستم و تاثیر گذارم.
رز عزیز! این پست رو فقط برای تو نوشتم. از دوستانی که نمیپسندند دعوت میکنم به جاهای جذاب تر که خیلی هم تو اینترنت زیاده مراجعه کنند. راستی موبایلت پیش من جا مونده. زود میبینمت و برات میارمش.
یادم باشه در مورد شهادت آب بنویسم.
هر وقت دور هم جمع میشیم و وقت اظهار نظر میشه میگه از تو که نباید نظر پرسید، آدم رو دپرس میکنی. البته بهش حق میدم. چون همیشه سعی کردم صادقانه بهش نظر بدم و گاها باهاش موافق نبودم، همیشه از من تائید نگرفته. ولی نمیدونم چرا همیشه اول از همه از من نظر میخواد! شاید اینجوری میگه که یک کم هم الکی ازش تعریف کنم.
من تو خانواده ای بزرگ شدم (تربیت شدم) که به فرزندانشون یاد میدن صادق باشند و برای تمامیت خودشون ارزش قائل بشن. من هم از اونجایی که سعی میکنم هر چیزی رو خوب یاد بگیرم (یا انجام ندم یا درست وکامل انجام بدم) یه خورده زیادی رک تشریف دارم.
همه اینها رو گفتم که برم سر اصل ماجرائی که امروز اتفاق افتاد. خیلی جالب بود. و خیلی مفید، چون خیلی چیز ها یاد گرفتم. رک گوئی من باعث شد خیلی از دوستان خودشون رو نشون بدن، خیلی ها سلائقشون شناخته بشه، دوست عزیزم (رز) هم اولش خوشحال بشه هم آخرش کلی ناراحت بشه هم بعدش راضی بشه. نمیدونم چی داره فکر میکنه، با این که امروز دیدمش و کلی حرف زدیم و هر کدوم عقایدمون رو مطرح کردیم و دلایل عملکردمون رو به دیگری تفهیم کردیم (با کلی توضیحات مفصل) باز هم کاملا راضی نشدیم شرایط گفتگوی مفصل تر رو فراهم کردم ولی فکر نکنم باز هم تونسته باشه بار زیادی از دوشش برداشته باشه.
ولی جا هائی هم بود که من با اون موافق بودم، و همچنین جا هائی که اون با من موافق بود، مثل: چند مورد زیر:
دوست گل من (که الان دیگه لزومی به تعهدش به رابطه با من وجود نداره) در تمام این مدت با وجود این که خیلی اطلاعات خصوصیش رو در دید عموم قرار داده، ولی به من وفادار بوده و من از این بابت عمیقا ازش ممنونم.
من همیشه مثال میزنم، مثال های تند، آبدار. مثل: تو اینترنت زندگ خصوصی رو نوشتن و از انواع و اقسام افراد مختلف پیشنهاهدات گوناگون گرفتن و بی اعتنائی کردن به اون پیشنهادات مثل این میمونه که: یک خانومی خوش رو خوش اندام و بسیار وفادار به همسرش، لخت بیاد توی خیابون و حلقه ازدواجش دستش باشه و به هیچ مرد پیشنهاد دهنده ای هم توجه خاصی نکنه!
این البته نظر منه (درست یا غلط)
از ما که گذشت، این دنیای دیجیتال هم جذابیت ها و دافعه های خودش رو داره.
اول اردیبهشت میتونست روز خیلی زیبا تری باشه هم برای من هم برای رز هم برای خیلی از دوستانی که از اصل ماجرا (فارق از دلایلش) خیلی راضی نبودند و این رو میشه تو کامنت هاشون دید.
من غلط زیاد دارم (هم تو متن هم جاهای دیگه) ولی در حد خودم فکر میکنم، پس هستم و تاثیر گذارم.
رز عزیز! این پست رو فقط برای تو نوشتم. از دوستانی که نمیپسندند دعوت میکنم به جاهای جذاب تر که خیلی هم تو اینترنت زیاده مراجعه کنند. راستی موبایلت پیش من جا مونده. زود میبینمت و برات میارمش.
یادم باشه در مورد شهادت آب بنویسم.
.jpg)