۱۳۸۷/۰۲/۰۷

1387,02,07 جوابیه!

من هنوز هم متوجه نشدم وقتی آدم ها میتونن بشینن دور یک میز و بحث کنن چرا میان تو کامپیوتر به جای فعل ساده صحبت کردن، فعل سخت تایپ کردن رو انتخاب میکنن! من اولش میخواستم لابلای همون کامنت های پست قبل جواب همه رو بدم. ولی موضوع طولانی تر از این حرف هاست. به قول رز بیشتر پست میخوره تا کامنت. بنا بر این:
اول رز: که به خاطر این که نه تو وبلاگش نه تو کامنت های من ازش هیچ خبری نبود نگرانش شدم، و اومدم پست نگرانی رو بنویسم که دیدم در همون لحظات آخر اومده و کلی بهم لطف کرده. خیلی ذوق کردم. میخواستم زنگ بزنم ازش تشکر کنم که اینقدر اینجا برام نوشته ولی ...
عزیزم من تو پستم نوشتم که برام جاذبه نداشته و البته مشغله هم داشتم. این که از 360 و ارکات و ویلج هاب و خیلی جا های دیگه (که محل معرفی آدم ها به بقیه در جامعه مجازی هست) متنفری به عنوان نظر و سلیقت برای من محترمه. ولی من نمیدونم چرا تو این جاهای مورد تنفرت و در تمامشون با همون اسم همیشگیت یک فعالیت دو تا شش ماهه داشتی که متوقف شده. (که آقایون هم طبق معمول لطف داشتند، حالا یکیشون همکاری بوده که رفته سربازی، که البته تو موبایلش رو داری! بقیه که تعدادشون کم نیست به هر لطف خدا بوده که شامل حال همه خانم ها شده) در مورد اون چند تا پست که به قول خودت به تعداد انگشتان دو دست نمیرسند و در مورد توالت شرکت یا آب که قطع شده یا هوا که سرده نوشته شده، من مطالبی که اشاره به من داشته باشه ندیدم. در حالی که همون روز ها من هم بودم، حضور فیزیکی نداشتم، ولی بودم و همه هم (البته غیر از سرباز و ...) اونجا من رو میشناختند. من دیشب فقط شیطنت های روزانه و خنده ها و شوخی را رو دیدم. و گاهی حال و هوای دوست داشتنی تو رو که با یه بارون و بوی خاک نم خورده و رنگین کمون ارضا میشدی. البته در تمام این لحظات من دنبال یک لقمه نون بودم. با بار سنگین مسئولیت شغلیم. خوب این دو تا با هم جور در نمیاد.
این که تو از اینرسی زیادی برهوردار هستی به این معنیه که جرم زیادی داری، بنا بر این قابل اتکا تر از سبک وزن ها هستی (که خیلی خوبه) و اما عشق: من فکر میکنم با چیزایی که گفتی دوستان خواننده باید تمام کامنت هایی که تا حالا گذاشتند رو اصلاح کنند. چون در تمام کامنت ها بحث عشقه با مرورشون این رو میشه متوجه شد. کسی که به قول خودت دوستش داری مثل همونی که گفتی، باید زندگیش رو ول کنه و بچسبه به تو، که البته لذت بخش و جذابه. با نظرت در مورد چیک تو چیک نشدن و لاس نزدن موافقم، ولی آدم که نمیتونه ایزوله زندگی کنه، نمیتونه برخورد های اجتماعی نداشته باشه، نمیتونه با مردم بد رفتاری کنه. ولی خداییش با لاس نزدن موافقم. در مورد همکار ها (آقای سرباز وطن) تو خودت دیدی من خودم با همکارات خیلی مودب و در عین حال صمیمی برخورد میکنم، گاها آقایونشون رو بیشتر هم تحویل میگیرم که فکرنکنن حالا فلانی خودش رو گرفته یا تو جمع ما راحت نیست یا غریبی میکنه. ولی من تو متن های آقای سرباز صمیمیت خاصی احساس کردم که برام آزار دهنده بود. راستش دلم خیلی شکست. ولی داد و قال راه ننداختم. حتی امروز به روت هم نیاوردم.
ممنونم که در قسمت آخر کامنت دومت خودت رو و شرایط و سلیقت رو معرفی کردی، روش فکر میکنم ;)
عزیزم کامنت سومت در مورد حسادت و عاشقی و تفاوت رو (در مورد خودم) کاملا رد میکنم. ولی در این مورد که تقریبا اصلا با هم دعوا نکردیم، یا دلخوری های کوچیکمون، خیلی کوتاه بود، باهات کاملا موافقم
یادته اون روزی که در مورد همکار زنت بزرگ ترت صحبت میکردیم گفتم نسبت به این آدم حس خوبی ندارم؟ یادته در مورد حس بد بینم چقدر سرزنشم کردی؟ (البته نصفش رو تو دلت) یادته شش ماه تا یک سال بعدش که جریاناتی مثل گم شدن کیف پولت تو مهمونیش و گردهمایی که با بعضی همکارا داشت به این نتیجه رسیدی که از اون چیزی که از زبون من شنیدی هم بد تره؟ ( البته آدم بدی نیست ولی برای ارتباط خیلی نزدیک و صمیمی هم مناسب نیست) یاده بهت گفتم اگه دعوتت کرد تنها نرو خونش؟ من در مورد همکار مردی که هم سن و سال خودته و رفته سربازی هم حس بدی دارم. تو پست قبلی هم اشاره کردم در رابطه با اون وکلا همکارایی که مثل اون سعی میکنند تو محیط کارشون به خانم ها بیش از حد نزیک بشند و خودمونی، خیلی احتیات کن. مثل مدیر عامل شکت قبلی یا شرکت جون
دلت جوری نباشه، تو با شرایط الانت که برای خودت هم قابل پیش بینی بود بالاخرد کنام میای، من هم کنار میام، هم با اینرسیم هم با خیلی چیزای دیگه، با دید ها و باور هام که تو این دو هفته خیلی دست خوش تغییر و تلاطم شده هم کنار میام.

و اما دوستی که خودشون رو بهار معرفی کردند: من چون تا همینجاش هم که این یه زره رو نوشتم حدود یک ساعت و نیم طول کشیده، از شما عذر خواهی میکنم و فردا در پستی با همون عنوان بحث شما مینوسم. مرسی

۳۶ نظر:

ناشناس گفت...

نه تو می مانی، نه اندوه

و نه هیچ یك از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یك رود قسم

و به كوتاه آن لحظه شادی كه گذشت

غصه هم خواهد رفت

آنچنانی كه فقط خاطره ای خواهد ماند

لحظه ها عریانند

به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه، نه، آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده كنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض كنی
آه از آیینه دنیا كه چه ها خواهد كرد...

ناشناس گفت...

شعر زیبایی بود ممنونم، فقط ای کاش خودتون رو معرفی میکردید. به هر حال مرسی

ناشناس گفت...

سلام.صبح به خير.
متنت رو خوندم.كلي هم براش جواب دارم.اونقدر كه شايد اينجا كم باشه براي نوشتن و تو خسته بشي از خوندنش.ولي الان نوشتنم نمياد.نمي تونم بنويسم.
يه ذره رو به راه تر كه شدم ميام و مينويسم.
در مورد اينكه دلم يه جوريه هم منظورم رو اشتباه برداشت نكن.ما يه تصميمي گرفتيم و پاش هم وايساديم.هم تو عقايدت مهمه و ازش كنار نمياي و هم من عقايدl مهمه و ازشون نمي گذرم.شايد اوني كه ديشب نوشتم يه درددل ساده بود كه البته اشتباه بود.يه آن موقعيت و شرايطم رو يادم رفت!!!!
يه ذره رو فرم اومدم ميام و خيلي خلاصه و جوري كه مناسب نوشتن در اينجا باشه، مينويسم.

ناشناس گفت...

طرز فکر شما وقتی مینویسید در موردش کلافه کننده هست ... مثلا متوجه نمیشم در مورد آزادی و حسادت و آزاد بودن فکر و این جور مسائل مینویسید بعد گیر میدید که چرا 1000 سال پیش یه جایی اسم شما نبوده اسم فلانی بوده ... چرا مثل این روشنفکرا وقتی میخواید در مورد مثلا عشق صحبت کنید 1000 جور حرف میزنید ... عشق عشقه معنی نداره ... خیانت خیانته توضیح نداره ... دنیا هم همینی که هست با همه چیزش ... حسادت داره عشق داره علاقه داره وابستگی داره سختی داره بلندی داره کار داره راحتی داره ... نمیشه که همش ببریمش زیر سوال ... خسته کننده میشه اون زندگی با این همه سوال ... ببخشید اما شما منو خیلی کلافه میکنید با این مدل حرف زدن که فکر میکنید خیلی حالیتونه و اگه کسی مثلا وابسته شده وای چه عقب افتادس ... این حسو داشتم از نوشته هاتون ... برعکس رزی نمیخوام ازت تعریف کنم ولی خوشم میاد که تو این سن به این مرحله از زندگی رسیدی ... افکارت کاملا زنانه هست یه زن لطیف در عین حال عاقل ... خیلی دوستت دارم و میدونم تو تو هرشرایطی که باشی موفقی ...

ناشناس گفت...

"صبر بر درد نه از همت مردانه ماست
صبر از او،درد از او، همت مردانه از اوست"
ما هم نه از رو همت و قدرت و طاقت!!!!اجباراً صبوری می کنیم تا کی دل خدا به حالمون بسوزه


مشیانه عزیز رزی هنوز باید خیلی رو خودش کار کنه

ناشناس گفت...

وای رزی کی تو مهمونی سسل رو بوسیده ؟؟!!!خیلی بد خیلی بد.........گفته مثل برادرم می میمونه..... باور نکن....... (نیشخند)

ناشناس گفت...

سسل خان من هم مثل این ناشناس کلی شعر های قشنگ براتون فرستادم لطفا به من هم بگویید ممنون

ناشناس گفت...

"میگن بخند تا دنیا به روت بخنده. خدایا ما که نیشمون تا بنا گوش بازه! پس چرا دنیا اخماشو باز نمی کنه".

ناشناس گفت...

اگر امروز دستم به اون روانشناس هایی که میگن "به خودت بگو امروز روز خوبیه ...حتما روز خوبی میشه"، می رسید، کتک جانانه ای تقدیمشون می کردم.

ناشناس گفت...

هرگز براي عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهي در انتهاي خارهاي يک کاکتوس به غنچه اي مي رسي که ماه را بر لبانت مي نشاند

ناشناس گفت...

man ham ba nazare doosti ke mige ba khoondane neveshtehaye sasal hesse badi behesh dast mide movafegh hastam. man ke na rozi ro didam na sasal ro vali motaghedam ke adama har ch ham say konan khodeshoon ro ye joore dige neshoon bedan, kheili relax va open mind ya har joore dige nahayatan hamooni ke hastan ro borooz midan, man nemidoonam sasal dar che khanevade e bozorg shode, mozhabi, sonati, modern,---
vali khodesh az nazare afkar jooriye ke hame joor hagho baraye khodesh va ham jensaye khodesh ghael hast va in dar haliye ke zan ro az jens va martabeye dovom midoone.
uani ye tarze fekr kamelan sonatiye mardsalare irani ba ye zahere roshanfekrane va ziba.
albate bebakhshid shayad az nazare man khoshetoon nayad.
chetor dar morede khodetoon migid ke adam nabayad khodesho habs kone, va bayad ravabete ejtemaee dashte bashe va hasoodi baraye khanooma bade va eyb hastesh vali vaghti ke raje be roz ke sohbat mikonid esmesho taasob mizarid ke kheili ham khoobe. shoma amalan be doost dokhtaretoon migid boro donbale karet man bahat ezdevaj nemikonam vali az tarafi hata dar naboode shoma ham in hagho barash ghael nistid ke tanha vasileye takhliye roohish yani weblogesho barash bezarid. be nazare man in nahayate khodkhahiye mardaye irani hastesh. shoma hata inghadr hazer naboodid baraye roz ke be ghole khodetoon hanoozam dostesh darid zaman bezarid va me message e khosoosiyeman ke baratoon gozashtam javab bedid. midooni chera chon message man va kheili ha tarze fekre motehajer e shoma mardaye irani ro mibare zire soal. mardaye irani az zanashoon mikhan ke najib bashan hejabe birooni va darooni dashte bashan, dore zanoone nadashte bashan, kar nakonan, va kheili chizaye dige vali khodeshoon zane dovom dashte bashan kenaresh mashooghe dashte bashan, mashroob bokhoran, mosaferate khareji va dakheli dashte bashan, tafrihe mardoone dashte bashan. in be nazare man aslan ensaf nist. be nazare man shoma aslan nabayad aslan ba kesi doost beshid chon azash tavaghoye bija darid, dost darid ke pa rooye ehsas va hame chizesh bezare ke chi beshe, masalan manteghi jelve bede. mikham sad sal in mantegh nabashe ke adam bekhateresh khodesh nabashe. kheili chiza to zendegi ba mantegh hal nemishemesle roghan mimoone ke to ab hal nemishe. bebakhshid man kheili asabani hastam dar zemn fonte farsi nadashtam

ناشناس گفت...

جناب مشیانه ممنون از نظرت
من بیشتر وقت ها از نظرات متفاوت (نه الزاما مخالف)شخص انتقاد پذیر منطقی بی تعصب استقبال میکنم. از تبادل نظر بی تعصب هم خوشم میاد. چلنج آسون نیست و توش رشد هست، و این ارزشمنده
چرا بیشتر خواننده های این متن (کل وبلاگ) به اشتباه عشق، دوست داشتن، یا لذت بردن رو با هم یکی میکنند. اگر من در مورد عشق مینویسم معنیش این نیست که من عاشق رز بودم یا هستم (البته الان طبق تعریف واقعا عاشقش هستم و براش آرزوی بهترین ها رو دارم و از خوشی و لذت بردنش خوشحال میشم و لذت میبرم، نه به خاطر این که باهاش حال میکنم، نه به خاطر این که ازش بیشتر خوبی دیدم، به خاطر این الان من آزادم، اون هم آزاده و پروتوکولی با هم نداریم و امید وارم فرد لایقی وارد زندگیش بشه و میدونم خودش هم فرد لایقیه) من به دلایلی همیشه ترجیح دادم خیلی مسائل رو باز نکنم. به برای خوانندگان وبلاگ نه برای دوستانی ما رو میشناسند و (به قولی) در دنیای واقعی باهاشون در تماسیم و لمسمون میکنند و لمسشون میکنیم، نه حتی برای خود رز. من طرز فکر خاصی دارم که پذیرشش برای خیلی ها (اکثریت) آسون نیست. و دلیلی هم نداره همه مثل هم فکر (و رفتار) کنند.
من فکر میکنم هر چیزی باید تعاریف و حد و مرز خودش رو داشته باشه تا بشه شناختش، و در موردش نظر داد. اگر در تعارفمون صداقت داشته باشیم، به بن بست نمیرسیم
من خیلی وقته مه فهمسدم هیچ چیز نیستم و هیچ جیز نمیدونم (من کجا گفتم خیلی حالیمه؟!!!) وابستگی عقب افتادگی نیست. من هم همونقدر که رز وابسته شده، وابسته شدم، همونقدر سختی کشیدم، ولی منطق و تفکری که کلی زحمت کشیدم و فکر کردم و بحث کردم و چیز یاد گرفتم تا به دستش آوردم رو زیر سوال نمیبرم. اگه به این نتیجه برسم که نظرم اشتباه بوده و منطقا راضی شدم که در مورد احساساتم اشتباه میکردم، صادقانه و با شجاعت میگم اشتباه کردم، تاوانش رو هم دادم.
در مورد افکار زنانه: همه آدم ها (زن ها و مرد ها) بخش های جنس مخالفشون رو دارند ولی ضعف تر کم رنگ تر
باز هم ممنون

ناشناس گفت...

من هرچي زور زدم نتونستم موبايلت رو بگيرم.اس ام اس هم نميدونم چرا سند نشد!
لطفا با من تماس بگير.اگه موبايلم نگرفت لطفا به شركت زنگ بزن.مرسي.

ناشناس گفت...

سلام من از خواننده های وب لاگ رز بودم ولی کمتر نظر میدادم فکر نمی کنین صحبتهاتون در مورد رز بی انصافی اون که در تمام مطالب وب لاگ در مورد شما نوشته خاطرات زیبای که با هم داشتید می دونم از شما 10 سال کوچکترم ولی من حس بین رز و شما را دوست داشتنی می دونستم ولی شما عقایدتون برای خودتون قابل احترام ولی در مورد رز درست نیست ببخشید دخالت کردم

ناشناس گفت...

سوال:
وقتی کسی نادیدتون می گیره چه احساسی بهتون دست می ده؟

ناشناس گفت...

سلام
شما و رز دارید با این وبلاگ خودتون و اذیت می کنید.من فکر میکنم اگه شما هم(مثل رز)وبلاگ رو بیخیال شید بهتره اینطوری هر کی میاد یه چیزی می گه و باعث ناراحتی شما میشه.حیف رابطه شما و رز است که مورد قضاوت همه قرار بگیره.
مواظب خودتون و رز باشید

ناشناس گفت...

من واقعا از گل یخ شرمنده هستم
ان شاء الله از خجالتتون در میام

ناشناس گفت...

شیشه دل را شکستن، احتیاجش سنگ نیست

این دل ما، با نگاهی سرد، پرپر می شود...

ناشناس گفت...

منظورتون را نفهمیدم

اصلا اصرار ندارم براتون کامنت بذارم


اگه ناراحتتون می کنه دیگه این کار رو نمی کنم

ناشناس گفت...

گل یخ احساس نمی کنی خیلی داری چرند می گی رزی تو وبلاگ خودش ضایعت کرده حالا اومدی اینجا اصلا کی سسل از تو خواست واسش شعر بنویسی بی خیال بابا

ناشناس گفت...

آره چرند زیاد می گم

راست می گه رزی منو ضایع کرده

خب باشه دیگه شعر نمی نویسم

ناشناس گفت...

salam,bebakhsh ke fingilsh minevisam,sasal,rozi man jaye shoma bodam,in donyaye majazi ro raha mikardam,mage gheyr az ine ke mitoonid hamo bebinid va ba ham harf bezanid bad in do hafte ke beghole sasal didesh va bavarhash khyli avaz shodeh...shayd ta alan khoob bood,khoshhalm behetoon sarzadam va har do khobid,moraghebe khodeton bashid..zari dooste sakete rozi jonam

ناشناس گفت...

1 2 3...........

ناشناس گفت...

این کامپیوتر من ویروسی شده وقتی جت آدیو رو باز می کنم هزار تا پنجره باز می شه چکار کنم مهندس

ناشناس گفت...

از اینکه جواب می دید ممنونم

ناشناس گفت...

اول به سسل خان : بابا دست مریزاد ؛ یه جوری رفتار کردی که این خانوما هر چی خواستن به ما مردا ایرانی نسبت دادن البته با حرفای شما منم بهشون حق دادم
حالا رزی خانم میگه دلم"یه جوریه " چرا اون طور زدی تو ذوقش؟ خیلی دلم سوخت

دوم به رزی خانم : اولا خیلی خیلی خوشحال شدم که بالاخره به اون رابطه که به نظر من دل رو تاریک می کرد و پر بود از سیاهی ( به نظر هم احترام بذاریم)و اثارشو الان شاهد هستید با از خودگذشتگی و با پیشنهاد ازدواج پایان دادین! حالا که اومدین طرف خدا دیگه آروم باشین و از اینجا به بدشو بسپرین به دست خدا ... خیلی خوب که این روزا زیاد قرآن می خونین این بهترین راه برای آرامشه ...
اگه سسل خان همون طور که خودش میگه از دوری شما حالش خوب نیست و ...امیدوارم خدا کمکش کنه تا با دلایل شخصی کنار بیاد و بتونه بزرگی وفاداری شما رو به خودش درک کنه و گام بعدی رو اون برداره...

سوم به جفتتون :اینکه تصمیم گرفتین دیگه تو وبلاگاتون چیزی نویسین و جواب کسی رو ندین درست ترین کار ممکنه ! حتی اگه کسی با حرفاش عصبانیتون کرد هیچی جواب ندید

چهارم به گل یخ : جم کن خودتو ... خیلی پررررررررررووووو هستی ! فکر می کنی کسی از حرفات نمی فهمه چه نیت کثیفی تو سرت داری؟ ...

پنجم به المیرا و امثالهم ( که همه یکی هستند ) : اولا 30 ساله تو خودت رو گذاشتی سر کار ! بعدم گورت گم کن از انجا برو ! می بینی که جز خودت طرفدار دیگه ای نداری !

شراره مامان بردیا : به رز فرصت بده

و آخر به همه : خانوما آقایون مجلس تمومه می خوایم برقا رو خاموش کنیم لطفا زودتر ... خیلی خوش اومدین

جامعه پسران ایرانی

ناشناس گفت...

سلام من 34 سالمه اهل کرجم متاهل هستم یه پسر ناز دارم هیچ نیت کثیفی هم ندارم همسر من هم عین سسل خان و عین همه مردای ایرانی روانی است ولی با این همه عاشقانه دوسش دارم و هر روز سعی میکنم راه حل های بیشتری پیدا کنم که زندگی شیرینتری داشته باشم. رز هم تو رابطهش با سسل خیلی اشتباه داره

مثل همون اشتباهای که من اوایل ازدواج داشتم الان هم دارم ولی از این که کسی من و تایید نکنه ناراحت نیستم و مثل یه بچه شیر خشمگین رفتار نمی کنم.

ناشناس گفت...

چه جالب. می تونم نظر بدم. اخه هرگز این صفحه واسم باز نمی شد.(از اون آیکونها نداره؟چه بد!)
سسل خیلی بدی. من از خواننده های وبلاگ رزی بودم. خیلی هم احساسش رو دوست داشتم.می دونم تو هم عاشق رزی هستی پس چرا این نقاب بی تفاوتی
رو از چهرت بر نمی داری آخه؟؟
تو چرا اینقدر پر از تضادی پسر؟؟؟؟
هان؟؟؟

ناشناس گفت...

منتظر پستهای بعدی شما هستيم.

ناشناس گفت...

سلام سسل خان
راستش منم مثل بيشتر خواننده هاي وبلاگتون متعجب از اين رفتارهاي سرد شما نسبت به رز هستم..يعني اون جور كه رز در مورد شما و رابطتون مي نوشت با اين نوشته هاي شما يه كم...
يعني يه جورايي هم مي تونم بفهمم و درك كنم چرا اين طوري رفتار مي كنيد يا به قول يكي از دوستان اين نقاب بي خيالي رو زديد..چون توي چنين موقعيتي يا شبيه اين موقعيت قرار گرفتم..
به هر حال خوشحال از اينكه نوشته هاي شما رو خوندم و ناراحت از اينكه رز ديگه نمي نويسه..چون من خيلي وقته نوشته هاشو مي خوندم البته بدون انتقاد و نظر به جز موارد خاص..چون توي نوشته هاش يه جو صميمانه و صداقت خاصي بود..
ولي اميدوارم هر چي هست صلاح هر دوتاي شما باشه و خير هم باشه..
هواي رز رو داشته باشيد.
فعلا

ناشناس گفت...

سلام دلم برای رزی تنگ شده بگو بیاد بنویسه اگه شما از اون بخوای این کار رو می کنه

ناشناس گفت...

رزی جون خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ســـــــــــــســــــــل بگو رزی بــــــــــــــــــــیــــــــاد

ناشناس گفت...

می شه شما هم درباره کامپیوتر و........ به ما اطلاعات بدی

ناشناس گفت...

آقاي سسل لطفا شما به رزي بگيد بيا بنويسه يا حداقل يه خبري ازش بهمون بدين.خيلي وقتها شده بود كه به صورت مدتهاي كوتاه نمي نوشت.ولي الان خيلي زياده كه ننوشته...
حداقل يه خبري ازش بدين.ممنون

ناشناس گفت...

با اينكه من هيچوقت نشناختم رزي خانم ولي نمي دونم چرا اينقدر حسم بهت عجيبه يه عالمه دوست دارم هميشه وبلاگت جايي بود واسه سبك شدن اينقدر كه گريه مي كردم چند وقت پيش خوابتو ديدم نمي دونم چرا دلم برات تنگ مي شه اميدوارم خوب باشي و به خواستهات برسي

ناشناس گفت...

http://www.my-whiterose.blogspot.com/
فکر می کنم رزی الان واقعا به تو احتیاج داره. خواهش می کنم تنهاش نذار. من هر دو تونو تو یه دنیای مجازی می خوام ولی به عنوان یه دختر حس رزی رو درک می کنم. درسته خیلی چیزهایی که تو رابطه تون بوده رو نمی دونم و شاید درست نیست اینجوری قضاوت کنم ولی خواهش می کنم تنهاش نذار. تنها شاید آغوش تو برای اون یه تکیه گاه باشه. حتما پستشو بخون.
من چشمه هستم. خیلی وقته دیگه تو وبلاگم چیزی نمی نویسم (deltangam.pesianblog.ir)